loading...
پـــــــَ نــــــــَ پــــــــَ . اس ام اس طنز . اس ام اس جک
آخرین ارسال های انجمن
سید بازدید : 283 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (0)

شب شعر با حضور ملیجک

 

حاکمی بود که به سرودن شعر علاقه وافری داشت اما در این کار هیچ استعدادی نداشت و هر چند وقت نیز شاعران را به شب شعر دعوت می کرد و در شب شعر ، شعرهای خود را می خواند اما با وجودی که شعرهایش هیچ شباهتی به شعر نداشت مرتب از شعرهایش تعریف می کرد و شاعران دیگر را نیز تحقیر می کرد وشاعران از این موضوع ناراحت بودند ! به همین دلیل از ملیجک که اسباب خنده حاکم بود کمک خواستند . ملیجک پولی از آنها گرفت و گفت : خیالتان راحت ! کاری می کنم که حاکم تا ابد بی خیال شعر شود ! سپس به پیش حاکم رفت و از وی خواست که در شب شعرش شرکت کند . حاکم قبول کرد و با خنده جواب داد : خیلی خوب است هم شب شعر دارم هم تفریح و خنده !

هنگامی که جلسه شروع شد هر کدام از شاعران بنا به رسم جلسه شعری خواندند تا اینکه نوبت به حاکم رسید و شاعر قبل از حاکم به وی گفت : حاکما ! لطفا “ب” مرحمت کنید !(یعنی حاکم شعرت را با ب شروع کن ) حاکم نیز طبق عادت شروع کرد به خواندن یکی از ابیات خود که : ببین و بشین اینک آنجا و ببین و لیک می دانم که نمی خواهی ما را !

و به شاعران گفت : قدرت خدا را ببینید که چه سروده ام و با آن شعرهای در پیتی خودتان مقایسه کنید!سپس با خنده رو به ملیجک کرد و گفت : پدر سوخته ! “الف” بده !

ملیجک نیز رو به حاکم کرد و با خنده گفت :
اگر خواهی که خلایق نبینند این هنرت را بی درنگ بکش آن سیفون بالای سرت را

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما در مورد پــــَ نــــَ پــــَ ؟
    از خدمات پـــَ نـــَ پـــَ راضی هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 103
  • کل نظرات : 85
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 36
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 79
  • بازدید امروز : 19
  • باردید دیروز : 303
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 2,827
  • بازدید سال : 15,028
  • بازدید کلی : 418,767
  • کدهای اختصاصی
    محرم،خون حسین ع را پایمال نکنیم